وصال دوستان روزی ما نیست /بخوان حافظ غزل‌های فراقی

ساخت وبلاگ

بالاخره تووی یه مرحله متوقف شدم. نمیدونم کجای زندگیمه. نمیدونم ریشه اش چیه و کجاست.ولی میدونم اگه یه گوشه ای از این بافت نخ کش شده رو بگیرم و بکشم تا آخرش از هم میپاشه. اون جایی که نخ کش شده توی جاکشی.دقیقا تو که بودنت دیوونگیه و نبودنت حسرت.نوشتن از تو خونم رو به جوش میاره و نگفتن ازت برام پوچ و بی معنیه.یک هفته بعد از اومدنت نوشتم /مثل روز برام روشنه اونی که خاک برسر و مریض میچپه یه کنج و پسله ای و شیون و زاری میکنه منم/ حالا میگی/منت عاشقی سرم نذار.به درد چیز دیگه ای نمیخوردی/دقایق بینایی مطلق بودند اما لحظه های احساسات محض هم بودند.مراعات میکردی نادون. چی گذشت توو این چند سال؟دیگه توان مقاومت ندارم.دیگه وصله پینه جواب نمیده.در منتهای پر بودن و لبریز شدن, سبکم اونقدر سبک که مثل باد به عمق و سرعت دل گرفتگی میرم و میام.صدای پای این باد به تنم رعشه میندازه.این بافت نخ کش شده دور انداختنیه اونم گردن من.خواستم رد بشم.فرار کنم. رها بشم.بارها بوده که موفق نشدم.دلم گرفته..با صدای نفس های خودم حتی میلرزم.مملو از بارون اشک و ترسم.اما تموم شده.این گریه غم نداره.خشم داره.درد داره.زور داره.اما غم نداره.اگر حوصله ام میکشید با همه جزئیات خاله زنکی این هشت سال را می نوشتم اما چه فایده.به قول کوندرا/حالا وقت با عظمت خلاص شدن از این فاجعه ی بیهوده است.هرچه زودتر ازش خداحافظی کردن و آن را پشت سر گذاشتن../

$با این تفاسیر باید عصر یخبندان دو باشه.

 

ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب...
ما را در سایت ماییم و می و مطرب و این کنج خراب/جان و دل و جام و جامه پر درد شراب/فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب/آزاد ز خاک و باد و و از آتش و آب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 1the-fingerprintsf بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1396 ساعت: 12:57